مناجات با امام، زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر
در سیـنـه، نـیّـتم همهاش نذر تو حسین حـالِ عـبـادتـم هـمهاش نـذر تو حـسین خـرده فـروش نیستم و عـمده میدهـم یکجـا محـبّـتـم هـمهاش نـذر تو حسین روزِ ازل خدا گل من را که میسرشت بنـوشته قـسمـتم همهاش نذر تو حسین تـا زنـدهام بـرای شـما سیـنـه مـیزنـم نیـرو و قـوّتـم هـمهاش نـذر تو حـسین از لطف مـادرم همه عـمرم فـقط شده این جمله عادتم: همهاش نذر تو حسین مادر، پـدر، برادر و خواهـر، قـبـیلهام این جان و ثروتم همهاش نذر تو حسین فـرموده است پیـر جماران به عالمی: ارکـان نهـضتم همهاش نذر تو حسین در اوج روضه، گـاه فـقط آه میکـشم این آه حـسرتـم هـمهاش نذر تو حسین ************* کنج خرابه بغض گلویش گرفت و گفت: این اوج غـربتم همهاش نذر تو حسین مـویـم به یـاد زلـف تو بـابا سپـیـد شد غرق شباهتم... همهاش نذر تو حسین هر ضلع و هر وجب ز تنم درد میکند دردِ مـساحـتـم هـمهاش نـذر تو حسین لکنت زبان گرفتهام از بعدِ... بگذریم اصلا فصاحـتم هـمهاش نذر تو حسین گـفتم گـله کـنم ز تو اشکـم امـان نـداد خوردم شکایتم، همهاش نذر تو حسین |